واقعیت این است که با وجود این همه کار و زمان بسیار کم، مادران شاغل مجبور میشوند انتخاب کنند که کدام کارها باید انجام شود و از کدام ها باید صرف نظر کنند.
ما با چند تا مادران شاغل صحبت کردیم و از آن ها پرسیدیم در طول روز از کدام کارها به نفع کدام کارها دست میکشند. با اینکه جوابهای آنها متفاوت بود، اما تقریبا همه مادران شاغل معتقد بودند خیلی وقتها باید فداکاری کنند و از خیلی از کارهای دلخواهشان صرف نظر کنند تا بتوانند به بچههایشان(که اولویت اصلی زندگی آنها هستند) رسیدگی کنند.
۱- مادر اول (مادر یک پسر۴ ساله، پرستار، دانشجوی ارشد): من از خوابم میزنم
اولویت: برایم پسرم داستان میگویم، مهم نیست چقدر خسته باشم!
چیزی که فدا میشود: خواب
من پرستارم و سه شیفت ۱۲ ساعته در هفته کار میکنم. یک مادر تنها هستم. وقتی سر کار هستم یا در دانشگاه، پدر و مادرم از پسرم مراقبت میکنند ولی نمیتوانند برایش داستان بخوانند. من از ۴ ماهگی برای او داستان خواندهام و او به این موضوع عادت کرده. خیلی شبها که در حال خواندن داستان هستم خوابم میبرد، پسرم من را بیدار میکند و دوباره ادامه میدهیم.
۲- مادر دوم( مادر یک پسر۲ ساله): از وقت گذرانی با دوستانش صرفنظر میکند
اولویت: گذراندن آخر هفته خوب با پسر و همسرم
چیزی که فدا میشود: کارهای آخر هفته و وقت گدرانی با دوستان
او کار تماموقت دارد، سه روز در دفتر و دو روز در خانه کار میکند. من در یک ماه این شانس را دارم که بعضی وقتها با دوستانم برای ناهار بیرون برویم و گاهی هم یک ساعت بیشتر در محل کارم میمانم تا با دوستانم وقت بگذرانم. پایان هفته را سعی میکنم با همسر و فرزندم برنامهریزی کنم. اگر هم کاری داشتم سعی میکنم به روزهای دیگر هفته منتقل کم چون میدانم که اگر آخر هفته با پسرم نباشم در طول هفته نیاز بیشتری به من خواهد داشت.
۳. مادر سوم(مادر یک دختر ۱۶ساله و یک پسر ۱۳ساله): من سعی میکنم صبحها خیلی به سر و وضع خودم رسیدگی نکنم، با اینکه خیلی دوست دارم ولی از آن صرف نظر میکنم
اولویت: بیدار شدن ساعت ۵ صبح، مطالعه و عبادت و بختوپَز
او از ساعت ۷:۳۰ تا ۱۵ در یک مدرسه دولتی کار میکند. برخی عصرها و روزهای آخر هفته مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد است. وقتی دانشگاه میرود، شوهرش با بچهها زمان میگذراند.
۴. مادر چهارم( استاد تاریخ و مادر یک پسر ۷ ساله): او برای شرکت در کنفرانسها، از گذراندن زمان با خانوادهاش صرف نظر میکند
اولویت: پسرش را ساعت ۳ تحویل میگیرد و با هم تا ساعت هشت شب میخوابند
چیزی که فدا میشود: گذراندن زمان با همسرش
شوهرم پسرم را به مدرسه میبرد. من هم که یک استاد تاریخ هستم مجبورم علاوه بر تدریس، به یادگیری هم بپردازم. تمام این کارها را بین ساعت ۸ صبح تا ۳ عصر( زمانی که پسرم را از مدرسه تحویل بگیرم) فشرده میکنم. برای بچهدار شدن دو سال تحت نظر پزشک بودیم تا پسرم به دنیا آمد. از وقتی که او به دنیا آمد تمام زمانهای اضافی را برای او صرف میکنیم. در طول هفته دو جلسه در کلاس پیلاتس شرکت میکنم.
۵. مادر پنجم( پزشک و مادر یک دختر ۵ ساله و یک پسر ۳ ساله): او شام خانوادگی را کنار گذاشته
اولویت: بچهها را از ساعت ۸ شب میخوابانم. در اینصورت هم میتوانم با همسرم وقت بگذرانم و هم میتوانم ورزش کنم.
چیزی که فدا میشود: شامهای خانوادگی
هر روز دهها بیمار را معاینه میکنم. برای رسیدگی به خواستههایم زمان کم میآورم. شبها که به خانه برمیگردم؛ بعضی از مواقع میتوانیم با خانواده شام بخوریم و در بعضی از مواقع هم نمیتوانیم باهم شام بخوریم. به نظر من، خواب هم به اندازه تغذیه مناسب؛ مهم است. اگر والدین نتوانند هم به لحاظ فیزیکی و هم به لحاظ روحی به خودشان برسند؛ نخواهند توانست که فرزندان خوبی را تربیت کنند. اگر من بهعنوان یک مادر؛ سالم و تندرست نباشم، نمیتوانم زمان باکیفیتی را با فرزندانم بگذرانم. بههمین دلیل هم هر روز ورزش میکنم.